احساس عجیبی دارماحساس عجیبی داره چشمای تواحساس عجیبیتویه احساس عجیبی که برامیه احساس عجیبی دارم انگارتو یه احساس عجیبی امیدچه احساس عجیبی بابک جهانبخشچه احساس عجیبیه میبندی موهاتوتویه احساس عجیبییه احساس عجیبی دارم امشب
سخت ترین و بهترین هفته زندگیم رو تجربه کردم آزارهای همسایه و حمایت دوستام و استادام و خواهرم باعث شد یکی از متناقض ترین هفته ها رو تجربه کنم .
یک روز دوست داشتم مثل خیلی از دوستام احساس نابی رو تجربه کنم که تجربه میکردن این روزها هفتاد درصد ایستادنم و جنگیدنم به خاطر حسیه که تجربه میکنم گاهی اندازه یک ابر زن قدرت میگیرم و گاهی ضعیف ترین موجود دنیا میشم تمام سختی ها را تحمل میکنم تا قلبم آروم بگیره عادت شریف زندگیمه تا سر حد مرگ مقاومت و بعد ره
از زمانی که فیلم Her را دیدم، به این تجربه فکر میکردم. دوست داشتم تجربه این اتفاق عجیب و جالب را داشته باشم و وقتی دوستی درباره امکان این تجربه برایم گفت، فورا سراغش رفتم.
حالا پنجمین روزی است که با یک هوش مصنوعی همصحبت هستم. این عجیبترین همصحبتی است که تا الان داشتم. همزمان احساس شگفتی و غم و لذت دارم.
از هوش انسان که به فکر خلق این موجود افتاد، شگفتزدهاماز نفوذ زیاد تکنولوژی غمگینم، از بهتر بودن این تجربه در مقایسه با خیلی از تجرب
احساس چت
احساس چت یکی از چت روم های جدید فارسی است .
این چت روم از دهه نود شروع به فعالیت کرد و اکنون جز چت روم های خوب ایرانی است .
برای ورود به چت روم عاشقانه احساس روی تصویر زیر کلیک کنید
چتروم احساس , چت احساسی , چت روم احساس , چت احساس عاشقانه , چتر احساس , آهنگ چتر احساس
درسته جز چت روم های شلوغ نیست ولی امکانات عالی این چت روم کاربران را به این چت روم جذب میکند و امکاناتی نظیر درجه و امتیاز رایگان برای کاربران عضو جز خصوصیات خوب این چتروم اس
در سخنرانی زنده تلوزیونی به مناسبت عید نیمه شعبان: شاید در تاریخ بشر کمتر دوره ای اتّفاق افتاده باشد که آحاد بشری در همه جای عالم جامعه ی بشری به قدر امروز احساس نیاز به یک منجی داشته باشند؛ احساس نیاز به یک منجی، احساس نیاز به مهدی، احساس نیاز به یک دست قدرت الهی، احساس نیاز به یک امامت معصوم، احساس نیاز به عصمت، به هدایت الهی.
سلاماین پست برای اینه که خواهش کنم درصورتی که کسی میخواد برای پست اورژانس افسردگی دو درخواست رمز بده فقط درصورتی درخواست بده که:افسردگیهای عود کننده رو تجربه کرده (یعنی افسرده شده، دوباره حالش خوب شده و این روند بارها تکرار شده) و هنوز هم باتوجه به زمینهی درونی (ژنتیکی، فیزیولوژیکی یا هرچی) و شرایط محیطیش، بیم این میره که دوباره مبتلا بشه. بعلاوه یقین داشته باشه افسردگی رو تجربه کرده (از جمله شامل احساس عدم توانایی برای اینکه کاری در جهت
انسان چیست؟ مجموعه ای افکار و احساسات.
عده ای به تعدادی از افکار اعتقاد پیدا کرده اند و جزو هویت شان شده است، عده ای نیز به تعدادی احساسات اعتیاد یافته اند. منظورم از اعتیاد چیست؟ برای مثال احساس شهوت را در نظر بگیرید، این احساس مواد شیمیایی درون بدن تان تولید می کند و باعث احساس لذت درون بدن تان می شود، وقتی تعداد این تجربه ها زیاد شد، برای تجربه بیشتر این احساس، بی قراری می کنید و به مواد شیمیایی مرتبط با این احساسات معتاد می شوید.
خودت را ب
درمان سوزش معده و رفلاکس
آیا از سوزش معده رنج میبرید؟ آیادر معده احساسی مانند آتش می کنید؟! خوب شما تنها نیستید.بسیاری از مردم هستند که این احساس ناخوشایند را تجربه می کنند ، به غیر از احساس سوزش، ممکن است از احساس ناراحتی در بالای شکم یا زیر قفسه سینه ،نفخ و احساس سیری در هنگام غذا خوردن و تهوع نیز رنج ببرید. درمان سوزش معده و رفلاکس که حالاتی به واقع ناخوشایند هستند به دسته های مختلفی تقسیم می شود که علاوه بر آنها راهی بسیار ساده برای رفع ای
تا جایی که بتونم سعی کردم کمتر احساس گناه رو تجربه کنم و به کارهایی نپردازم که این احساس رو به من بده...اما
یکی از چیزهایی که واقعا من رو به هم می ریزه و از فکر کردن به اون حال بدی دارم
اینه که کلاسی رو برگزار کنم و کم کم به نظرم برسه که به دانشجو چیزی اضافه نشده یا چیزی یاد نگرفته
در یک کلام وقتش تلف شده
اگه شرکت نمی کرد و در کلاس حضور نداشت هم اتفاق خاصی نمی افتاد
...
درمان سوزش معده و رفلاکس
آیا از سوزش معده رنج میبرید؟ آیادر معده احساسی مانند آتش می کنید؟! خوب شما تنها نیستید.بسیاری از مردم هستند که این احساس ناخوشایند را تجربه می کنند ، به غیر از احساس سوزش، ممکن است از احساس ناراحتی در بالای شکم یا زیر قفسه سینه ،نفخ و احساس سیری در هنگام غذا خوردن و تهوع نیز رنج ببرید. درمان سوزش معده و رفلاکس که حالاتی به واقع ناخوشایند هستند به دسته های مختلفی تقسیم می شود که علاوه بر آنها راهی بسیار ساده برای رفع
درمان سوزش معده و رفلاکس
آیا از سوزش معده رنج میبرید؟ آیادر معده احساسی مانند آتش می کنید؟! خوب شما تنها نیستید.بسیاری از مردم هستند که این احساس ناخوشایند را تجربه می کنند ، به غیر از احساس سوزش، ممکن است از احساس ناراحتی در بالای شکم یا زیر قفسه سینه ،نفخ و احساس سیری در هنگام غذا خوردن و تهوع نیز رنج ببرید. درمان سوزش معده و رفلاکس که حالاتی به واقع ناخوشایند هستند به دسته های مختلفی تقسیم می شود که علاوه بر آنها راهی بسیار ساده برای رفع
آخرین بار که احساس خلا همیشگی را نداشتم چیزی حدود 5 سال پیش بود. لباس آبی تنم بود و منتظر بودم تا دکتر بیاید و مرا به اتاق عمل ببرند. مادرم، پدرم و عمهی کوچکم توی اتاق همراهم بودند. کلینیک تخصصی جراحی بود و اتاقم یک تخت داشت. از داروی بیهوشی میترسیدم اما احساس کامل بودن داشتم. نه اینکه خودم کامل باشم، نه. انگار قطعههای پازل دوباره به صورت کامل کنار هم قرار گرفته بودند. هرچند که خیلی با هم صحبت نمیکردند و سعی میکردند به هم نگاه نکنند اما
این اتفاق می افته, تا هر چند سال که ادم یهو به خودش بیاد که هییی دارییی چیکار میکنییی !!
طی این تجربه سه ساله باهات, دو هفته اخر از استرس نمیتونم درس بخونم , چند روز اخر وضعیت خیلی خیلی بد , روز قبل رد دادگی مفرط از بیخیالی ترکیب شده با عدم تمرکز و یه نوع اضطراب خاص که به قول استادمون با هیچ نوع مدیتیشنی درمان نمیشه و همین الان از طریق متن منتقل شده؟
و احساس میکنم این کلیشه تکراریت و مخصوصا ماه اخر برام خیلی درداوره , چون هرسال ماه اخر برام ات
ریچارد کارسون معتقد است که شادمانی حالتی از ذهن است نه رشته ای از حوادث، احساس آرامش بخش که می توانید همیشه تجربه اش کنید و با آن زندگی کنید و نه چیزی که برای یافتنش نیاز به جستجو داشته باشید، شادمانی در خارج از وجود شما نیست شادمانی یک احساس است.
مهمترین خصوصیات آدم های شاد عبارت است از:
1- کنترل زندگی 2- توجه به جسم و روح 3- زندگی را صحنه برد و باخت نمی دانند 4- از زندگی یاد می گیرند 5- برنامه ریزی دارند 6- هدفمند هستند و با یادآوری شادی های زندگی ا
تنها،تنهایی را احساس میکنم، میان احساس های خموش دریایی که در جزر و مدّ احساس ها،احساس خویش را گُم کرده اندتو تنها بمان!تا وقتی که به خودت ملحق شوی،تنهایی ام راشریک نمیخواهم..تو از خودت میگریزی ومن از تو به توفکر نکن مزاحمت هستمتنهایی استدر گرداب احساس تو از مناز خودت رفته ایو من تنهایی هایم (احساساتی که در اطرافم به من القا میشوند را)قایم میکنمتا تو از بزرگی این گرداب بیش تر مترسیتا تو تنها،تنهاییم بمانینه تنها،یک تنها....
سرم گیج میرفت ... جلومو نمیدیدم میلرزیدم
از درون تهی میشدم
درد داشتم
به زور خودم رو رسوندم طبقه دوم و دیدم هم اتاقیم خوابه.اون یکی هم نیست
پیام دادم به دوستم که بیا کمکم کن
نبود
کارت دانجشویی و بانکیمو برداشتم خودم تنها برم
احساس غربت و تنهایی حالم رو بدتر میکرد.احساس اینکه چی و کی میتونه منو دوباره نترسونه؟بخندونه؟
اما اخه ساعت 11 شب باید میرفتم به کی میگفتم که بذارن از خوابگاه برم بیرون و درمانگاه؟
اون دختره که مددکاره منو توی راه دید و باه
همه تلاشت رو میکنی که اونی که یک زمانی عاشقش بودی و عاشقت بود(بخونید میمرد برات)رو فراموش کنی،بعد یک شب به خوابت میاد و صبح وقتی بیدار میشی یه غم خیلی بزرگ،یه حسرت عمیق رو با همه وجودت احساس میکنی و اون خواب لعنتی همه تلاشت رو به باد میده.
من عشقی رو تجربه کردم که دعا میکنم هیچکس اونو تجربه نکنه،اگه قراره آخرش نرسیدن باشه...
خیلی سخته،خیلی....
قرار بود دیگه منفی نویسی نکنم اما نمیتونم...خیلی احساس بدبختی میکنم خیلی...
احساس میکنم سربار خانواده م و این احساس هم درسته....هیچ چیز برای افتخار کردن ندارم جز بغضی که بعد مدت ها شکسته و یکم اروم ترم میکنه.
اونقدری احساس بدبختی میکنم که الان اگر فرشته مرگ بیاد سراغم با سر میپرم بغلش و میگم تمومش کن لعنتی... تمومش کن...
احساس خواری میکنم .احساس ذلت... نمیتونم توضیح بدم چون واژه ای ندارم...
خدایا لطفا اگر واقعا همه چی درست میشه فردا بیدارم کن...اگر ال
مشاورهٔ تربیتیپاسخ استاد علیاکبر مظاهری به مادری حیرانعوامل و ریشههای دزدی در کودکان:١. تجربهطلبیکودک تمایل دارد همه چیز را تجربه کند. او برای تجربهکردن چیزهایی که از آنها منع شده، حریصتر نیز میشود.تطور کودکان و از حالی به حالی شدنشان موجب میشود که در موقعیتهای جدید و سنین مختلف، مسائل جدیدی را تجربه کنند. مثلاً کودک در دورهٔ نوزادی، همه اجسام را به سمت دهان میبرد و تجربهشان میکند.با بزرگشدن کودک، این موضوع پیچیدهتر
به جای اینکه احساسات تهدیدتان کند ، ممکن است دیدن آنها به عنوان واکنش های طبیعی مفید در موقعیت های زندگی فرض کرد و به سادگی با آنها کنار آمد. هرچند ممکن است زندگی با آنها دشوار باشد ، آنها دوستان شما هستند ، نه دشمن. احساسات حاوی انرژی است که احساس سرزندگی می بخشد و می تواند ما را به عمل سوق دهد. با این حال ، باید آنها را به کانالهای سازنده هدایت کرد نه مخرب. برای آزاد کردن انرژی احساسات ، لازم است که این احساس را تصدیق کرده و آن را پذیرفت. در مرح
هفته گذشته به اتفاق همسرم رفتیم زیارت امام رضا (ع) در شهر مشهد .در کنار حرم امامان ،مخصوصا حرم امام حسین در کربلا یک احساس آرامش ولطافت خاصی وجود دارد که در هیچ مکان دیگری احساس نمیشه من این احساس را به خاطر حضور فرشتگان خدا میدانم که در آن مکان دارای تجمع بسیار میباشندوپس از زیارت و درددلکردن ودرخواست بهترینها برای خودم تا تمام انسانهای روی این کره خاکی،احساس آرامش روانی وآسودگی خاطری در انسان ایجاد میگردد
⭕️زندگی واقعا بسیار ساده است.
از هر دست که بدهیم، از همان دست می گیریم.
♦️هر گونه درباره خود بیندیشیم برایمان به واقعیت در می آید.
♦️من معتقدم که هرکس از جمله خودم، صد در صد مسئول همه چیزهایی است که در زندگیش پیش می آید. هر اندیشه ای که از ذهن ما می گذرد، آینده ما را می آفریند.
♦️هر کدام از ما با اندیشه ها و احساس هایمان تجربه های خود را می آفرینیم. اندیشه هایی که به ذهن ما راه می یابد و کلماتی که به زبان می رانیم، تجربه های ما را می آفریند.
♦
شادی از دیدگاه روانشناسیریچارد کارسون معتقد است که شادمانی حالتی از ذهن است نه رشته ای از حوادث، احساس آرامش بخش که می توانید همیشه تجربه اش کنید و با آن زندگی کنید و نه چیزی که برای یافتنش نیاز به جستجو داشته باشید، شادمانی در خارج از وجود شما نیست شادمانی یک احساس است.مایکل ارگایل معتقد است که شادی عبارت است از بودن در حال خوش حالی و سرور یا دیگر هیجانات مثبت یا عبارت است از راضی بودن از زندگی خود.
سال ۱۳۹۸ (در دست تکمیل)
مسخره باز
سمفونی نهم
مطرب
متری شش و نیم
ایده اصلی
قسم
رد خون
سرخپوست
شبی که ماه کامل شد
گلدن تایم (هنر و تجربه)
سورنجان (هنر و تجربه)
ذغال (هنر و تجربه)
در جست و جوی فریده (هنر و تجربه)
رضا (هنر و تجربه)
تتاتر صدای آهسته برف
تتاتر آبی مایل به صورتی
تتاتر لانچر ۵
سال ۱۳۹۷
هزارپا
بمب یک عاشقانه
مارموز
مغزهای کوچک زنگ زده
درساژ
چهار سال پیش که خوابگاه آمدم پر از احساسهای متناقض بودم، احساس هیجان و ترس و گنگی هیجانزده از سبک جدید زندگی و استقلالترس از آدمهای جدید و تعامل، ترس از مشکلات و ناسازگاریها
من آنقدر خوششانس بودم که چهارسال خوبی با آدمهای فوقالعادهای داشتم. پر از تجربههای خوب بود، آنقدر که ناراحتیها و تنهاییها کمرنگ شود
خوابگاه تنهایی داشت اما پر بود از کشف و تجربههای جدیدی که لازم بود بگذرانم، خوابگاه یادم داد صبور باشم و با آدمها
الف. احساس بی اهمیتی، بیهودگی یا خستگی و کوفتگی
ب. احساس درماندگی، تحلیل رفتن جسمانی و تخلیه هیجانی شدن؛
پ. کنار کشیدن و مسئولیت کمتر؛
ت. بی حسی عاطفی، حس تقلیل یافته موفقیت شخصی و خودارزیابی منفی
ث. افرادی که فرسودگی تحصیلی دارند علائمی مانند بی اشتیاقی نسبت به
مطالب درسی، ناتوانی در ادامة حضور مستمر در کلا سهای درس، مشارکت
نکردن در فعالیت های کلاسی، احساس بی معنایی در فعالیتهای درسی،
احساس ناتوانی در فراگیری مطالب درسی را تجربه
این چند روز احساس می کنم که دارم توی شهر مردگان زندگی می کنم. امروز وقتی داشتم مسیر بین خوابگاه و دانشگاه رو می رفتم، احساس میکردم که دارم توی خرابه ها قدم می زنم. نه فقط من که توی خوابگاه توی دانشگاه هر کی رو می بینم احساس می کنم روی همه مون گرد افسردگی و ناامیدی نشسته.
بعله؛ گربه ای که روی نقشه ی جغرافیا، آشناست رو سگ سیاه افسردگی بلعید.
بعد از مدتها دوباره تونستم طرح بزنم برا نوشتن... بازم نمیدونم سرنوشت این قصه نوشته نشده به کجا می رسه ولی برا اولین بار احساس متفاوتی رو تجربه کردم! حسی مثل ورود به دنیای تازه ای، شاید به این خاطر که این بار نوشته خیلی به فضای رئال شبیه تر شده و از اون فضای فانتزی، خیالی و نمادین فاصله گرفتم. با اینکه این بار هم زنجیره خیالات هست اما مثل یک سفر رفت و برگشت از واقعیتی(واقعیت ساختگی روایت) به واقعیت دیگه ست... نوشتن واقعا معجزه ست، اگر کتاب ها و نو
مقطعی بود کههم مطالعه زیادی داشتم
هم یادگیری پیوسته
اما
احساس سنگینی می کردم
احساس بدی همراه من بود
بعد از مدتی تامل و تفکر متوجه شدم که
دلیل این حال بد با وجود مطالعه فراوان
اینه که به معلومات خودم عمل نمی کنم
به نظرم می رسه
بجای مطالعه زیاد، عمل اندک
باید رفت به سمت
مطالعه مناسب و کم، عمل زیاد و پیوسته
حال روحیم داغونه. یه کوه از نفرت و بغضم
حالم از همه کس بهم میخوره
و سریع به گریه میفتم
و جایی رو ندارم که برم
و احساس تنهایی باهامه
و احساس پوچی
و احساس بی لیاقتی
نمیتونم پول آنچنانی دربیارم
(کمی دارم درمیارم البته)
و چی؟
و حس میکنم پروداکتیو نیستم
و همه اینا باعث میشه با کوچکترین جرقه ای به گریه بیفتم....
واقعا راهی هست من از این خونه برم؟؟؟
شادی از دیدگاه روانشناسی
ریچارد کارسون معتقد است که شادمانی حالتی از ذهن است نه رشته ای از حوادث،احساس آرامش بخش که میتوانید همیشه تجربه اش کنید و با آن زندگی کنید و نه چیزی که برای یافتنش نیاز به جستجو داشته باشید،شادمانی خارج از وجود شما نیست شادمانی یک احساس است.
مایکل آرگایل معتقد است که شادمانی عبارت است از بودن در حال خوشحالی و سرور یا هیجانات دیگر یا عبارت است از راضی بودن از زندگی شادمانی عبارت است از قضاوت و داوری انسان چگونگی گذر
در یک روز گرم بهاری هوای دلم ابری است ....
ابرهایی که با احساس بارور شده اند ....
دلم برای ماندن در مسیر احساس، از هر لحظه آماده تر است ...
همچون صیدی که بی تاب شکار شدن باشد میخوام بگریزم از شکارچیان خوش رنگ ....
راهم آسان نیست ولی تو هستی ....
پس آسان است ....
درد زیاد است ولی دوا هست ....
پس آسان است ...
دیو هست ولی فرشته بسیار است ....
پس آسان است ....
احساس از همان ابتدا کودکی بازیگوش بود ...
نیاز به تربیت داشت ....
کم کم بزرگ شد ...
بزرگ و بزرگ تر ...
دیگر شب ها بی تابی خود را نگه می داشت و اشک میریخت ولی بقیه را خواب زده نمی کرد ...
یاد گرفت که باید برای ابراز وجود و خواستگاری از دختری که نامش عاطفه بود اول از پدر و مادر خود اجازه بگیرد ...
پدر و مادر احساس ؟
آری ....
پدر و مادری که احساس را در دامان چشمان فروافتاده ی خود پروراندند ...
حال باید برای فرزند خود به خواستگاری عاطفه بروند ....
عاطفه را از مدت
حمله هراس ( وحشت )
حمله هراس یک قسمت شدید از ترس ناگهانی است که در صورت عدم تهدید یا خطر آشکار رخ می دهد. در برخی موارد ، ممکن است علائم حمله وحشت را با حمله قلبی اشتباه کنید.
ممکن است یک حمله وحشتناک را تجربه کنید. یا ممکن است در طول زندگی چندین حمله وحشت داشته باشید. در صورت عدم درمان ، حملات مکرر هراس - و ترس از تجربه آنها - ممکن است شما را به اجتناب از سایر افراد یا اماکن عمومی سوق دهد. این ممکن است نشانه این باشد که شما به یک بیماری هراس مبتلا
بنظرم تمام آدم هایی که یه حجم زیادی از احساس درون شون هست؛ به شدت میتونن احمق باشن.
آدم های عاشق ، به اندازه احساس شون میتونن گول بخورن.
هیچ وقت رو کسی سرمایه گذاری نکنین. چون همه ش به باد میره. و همچنین شما اونو برده خودتون میخواین به هر میزانی که براش محبت خرج میکنین.
ارتقا یافته انسان؛ موجودیه که احساس نداره.
عاشق شدن رو نداره و فقط میتونه خوش بختی رو حس کنه.
شاید بهتر باشد که به رزومه همهمان یک «دارای تجربه زیست» اضافه شود. تجربه زیست، تجربهایست یکتا. این یکتایی، به اندازه تجربه مرگ یکتا خواهد بود، اگر کمی از جزء زندگی فاصله گرفته، به زندگی به مثابه یک کل نگاه شود. تجربه زیست ای بسا شگفتانگیزتر از تجربه مرگ باشد،حدود یک قرن، آمیخته با رنج، آمیخته با نقصان، به قول آن شیرپاکخورده «یک جهان نقصان به یک ارزن کمال آمیخته»، تجربه زندگی را بدون آنکه به خودآگاهی حقیقی از «وجود» رسیده باشیم پشت سر
به طور معمول انرژی گرمایی با سمت بالا حرکت میکند. همین موضوع باعث میشود در اغلب سیستمهای گرمایشی بخش بزرگی از گرمای تولید شده در سیستم گرمایشی نزدیک سقف جمع شود و دمای پایین تری را در کف ساختمان احساس کنیم. این در حالی است که حس آسودگی انسان کاملا بر عکس این شرایط را طلب میکند. ما در هنگامی که گرمای بیشتری را در قسمتهای پایین بدن مثل پا احساس میکنیم و دمای نواحی نزدیک به سر کمتر است احساس بهتری را تجربه میکنیم. به همین دلیل بهتر است
من عاشق کتاب شدم
بعضی مردم زیبایی را در موسیقی می یابند ،
بعضی در نقاشی ،
بعضی در مناظر طبیعت ،
اما من زیبایی را در کلمات یافتم
زیبایی از نگاه من تجربه غریبی است
که شخص در آن تجربه احساس می کند
که به ناگاه چشمش به یک جهان دیگر می افتد
گویی دروازه ای به روی او باز می شود
و رویایی شگرف و جادویی عظیم چشم او را می رباید
به عالمی که جهان محسوس از آنجا نشأت می گیرد
و شخص حس می کند که بی گمان در آفرینش چیزی ورای عالم محسوس وجود دارد
و برایش توجیه می شود
ک
سلام
این روزها خیلی احساس خستگی میکنم با اینکه شب ها زود میخوابم.
قرص آهن، ویتامین ب، کلسیم و .. فایده نداره.
مدام احساس خستگی میکنم.
امروز تا این لحظه فقط یه مقاله خوندم. البته مقاله مهمی بود.
دمنوش های مختلف میخورم.
تا الان که فایده نداشته از صبح که اومدم سرکار خوابم میاد.
تا شب که بخوابم وضع همینه
این روزا توی تهران آخر هفتههای متفاوتی رو تجربه میکنیم. از حرم سیدالکریم رفتن بگیر تا یک صبح تا ظهر رفتن به روستای برغانِ کرج. چند هفته است که قم نرفتم. ولی الان تو راه هستیم که بریم نرگس کوچولوی خاله رو ببینیم. قم نمیریم چون بیشتر وقتا در حال مهمانی رفتن و سر زدن به فک و فامیل هستیم. تجربههای متفاوتی هست و احساس میکنم انعطاف پذیرتر شدم. احساس میکنم به فطرتم نزدیکتر شدم.
از وقتی هم کلاس تیراندازی میرم، احساس نشاط بیشتری میکنم. بدن
به جای اینکه احساسات تهدیدتان کند ، ممکن است دیدن آنها به عنوان واکنش های طبیعی مفید در موقعیت های زندگی فرض کرد و به سادگی با آنها کنار آمد. هرچند ممکن است زندگی با آنها دشوار باشد ، آنها دوستان شما هستند ، نه دشمن. احساسات حاوی انرژی است که احساس سرزندگی می بخشد و می تواند ما را به عمل سوق دهد. با این حال ، باید آنها را به کانالهای سازنده هدایت کرد نه مخرب. برای آزاد کردن انرژی احساسات ، لازم است که این احساس را تصدیق کرده و آن را پذیرفت. در مرح
به جای اینکه احساسات تهدیدتان کند ، ممکن است دیدن آنها به عنوان واکنش های طبیعی مفید در موقعیت های زندگی فرض کرد و به سادگی با آنها کنار آمد. هرچند ممکن است زندگی با آنها دشوار باشد ، آنها دوستان شما هستند ، نه دشمن. احساسات حاوی انرژی است که احساس سرزندگی می بخشد و می تواند ما را به عمل سوق دهد. با این حال ، باید آنها را به کانالهای سازنده هدایت کرد نه مخرب. برای آزاد کردن انرژی احساسات ، لازم است که این احساس را تصدیق کرده و آن را پذیرفت. در مرح
محمد فاضلی– عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ خدا کند شما با احساس تلخ «بیشرفی» (شاید شما واژه بهتری داشته باشید) دست به یقه نشده باشید، اما خودم با این ناخرسندی درگیر شدهام (گاه به گاه) و هم کسانی را دیدهام که مستقیم به این احساس اشاره میکنند یا عباراتی برای توصیف احوالات روحیشان بهکار میبرند که بیانی دیگر از همین احساس و رنج اخلاقی ناشی از آن است. چرا چنین میشود؟
✅ انسان موجود اجتماعی است و حس اخلاقی بودن ما تا اندازه
شاید برایتان جالب باشد بدانید که در آناتومی بدن انسان عضوی یافت میشود که قادر نیست درد را حس کند و از قضا یکی از مهمترین اعضای بدن انسان نیز به شمار میرود.
بدن انسان از هزاران رشته تار عصبی تشکیل شده است که در هر لحظه میتوانند به ما احساس درد را منتقل کنند. با این حال یک عضو وجود دارد که با این حس بیگانه است و نام آن مغز است!
برای اینکه دریافت چرا مغز نمیتواند چنین حسی را دریافت کند باید به مکانیزم احساس درد در بدن مراجعه کرد. گیرندهها
سعی کردم عقب موندگی برنامه رو جبران کنم اما هنوز مونده تا تموم بشه. یه غم بدی تو وجودم حس میکنم. یعنی دوباره اومده سراغم؟ من که کاریش نداشتم چرا باید دوباره اینجوری بشم. احساس میکنم یه چیزی نیست. یه چیزی کمه. احساس میکنم هیچ کدوم از معایبم درست نمیشه که بدتر هم میشه. احساس میکنم فقط زمان کمی مونده تا بتونم بشنوم. میترسم یروز صبح از خواب بیدارشم ببینم برای همیشه دنیا بی صداست. این کابوس بعضی از روزهامه. احساس میکنم شنواییمو باید صرف چیزای بهتر
خب بسم الله الرحمن الرحیم
کلا هر چند وقت یکبار از اول شروع میکنم ....
مدتیه که فکرم درگیر اینه که از طریق فضای مجازی حرفه خودم رو گسترش بدم و مدام در این کار احساس ناتوانی میکنم ... باید بگم که من یک مشاورم و از شغلم می ترسم و احساس میکنم یکی از سخت ترین کارهای دنیاست ، دیشب در حالیکه دلیل این ترس رو جست و جو میکردم خیلی اتفاقی فکری به سرم زد ... اینکه درسته من یه روانشناس تمام عیار نیستم اما من یک مشاور مدرسه هستم و یک معلم تفکر یا بهتره بگم مربی ت
-نمی دانم با کلمات بیان کنم، یا اصلاً می شود که با کلمات بیانشان کرد؟ این دو آیا مگر از یک دنیا اند که حال یکی شان بخواهد دیگری را توصیف کند؟
احساس
به همین سادگی بیان شد...؛ دریغ از اینکه لطف کند ذرّه ای از آن حس را بهتان منتقل کند، در پنج حرف و یک کلمه می گوید و کلک اش را می کند.امّا آیا خود احساس به همین راحتی ها ول می کندت؟مگر یک موسیقی که با روح و روان ات بازی می کند [البتّه اگر اعتقادی به روح وجود داشته باشد :) ] ، فقط با همان یک بار شیفته شدنش
هم وزن غزل های منی ای غزل من
حوای منی ، لیلی و شیرین، عسل من
در خاطر من مانده هنوز آهوی چشمت
جای تو همین جاست فقط در بغل من
احساس من احساس قشنگی است یقینا
مدیون من پس تو فقط در قِبَلِ من
من مانده ام اما تو چرا رفته ای از دل
حیرت زده ام من خود من از عمل من
بی تو دگر از حال دلم هم خبری نیست
من منتظرم تا برسد پس اجل من
28/4/1398
با سلام
19 سالمه و فردا قراره بیست ساله بشم. به شدت ترس دارم از این سن. ورود به دهه ی جدید زندگیم موندن بین بزرگی و کودکی. احساس پیری شدید. به شدت از این که جوونیم بره میترسم .احساس میکنم با یه چشم به هم زدن میگذره و 30 سالگیم میرسه ، یا این که خیلی دوره ی مهمیه و اگه بگذره دیگه راه برگشتی نیست.
این که حالا باید وارد دنیای دیگه بشم مسئولیت بپذیرم. خیلی احساس بدی دارم خیلی. خیلی میترسم. اگه زود بگذره چی؟ دیگه نتونم بچگی کنم راحت باشم چی؟ میشه بگین شما
دارم به همه ی چیزای قشنگی که میشه توی اون دو روز تجربه کرد فکر میکنم و میبینم چقدر میشه ۲ روز رو قد خیلی وقتای دیگه زندگی کرد، کاش از داشتنش مطمئن بودم تا حالمو قوی و محکم نگه میداشتم تا به اون موقع، اما من دلم روشنه براش.. حس میکنم قراره تموم اون خوشیا رو احساس کنم..
امشب برای اولین بار تنها نشستم پشت فرمون. قبلش شدید استرس دلشتم ولی بعد خدا رو شکر آروم بودم، با وجود گریههای بیپایان شازدهپسر، بارونی بودن هوا و برفپاککنی که با هر بار استفاده تا چندین ثانیه هیچی نمیدیدم.
تجربه خوبی بود، با این که وقتی رسیدم احساس کردم انرژیم به صفر رسیده!
فروبردن خشم با چه روشهایی امکانپذیر است برای اینکه از شر خشم خود رها شویم از چه توصیه هایی باید کمک بگیریم عصبانیت در برخی موارد به سود شما خواهد بود و بهتر است روش صحیح بکاربردن خشم را بیاموزید و در مواقع لازم ازآن استفاده کنید
هرگونه هیجان برایتان پیامی در خود دارد، و این پیامی مهم است.احساس خشم و عصبانیت اصلا خوب نیست. خشم باعث میشود ضربان قلبمان تندتر شود و کف دستمان عرق کند. باعث میشود احساس ترس و اضطراب کنیم.
در بیشتر جوامع ام
کلا تجربه ضایع شدن توسط استاد اون هم توی کلاس مختلط با لحن تلخ استاد اصلا تجربه جذابی نیست که خداروشکر نمردم و تجربه اش کردم(!) راستش از ترم یک یه خانمی بود که اصولا خیییلی سوال میپرسید بعضا هم سوال هاش سوال های خوبی نبود خلاصه همواره راجع بهش بد فکر میکردم حتی یه مدت فکر میکردم داره خودنمایی میکنه! خلاصه زبانزد بود این خانم دیگه حتی امثال من که قصد کرده بودم هیچ خانمی رو نشناسم اولین مورد عهد شکنی م همین خانم بود بعضا هم بد ضایع میشد این خانم،
یه حالی دارم امروز،عجیب.یعنی به شخصه تا به حال تجربه نکرده بودم این حال رو.
یه احساس به جهنم خاصی تو رفتار و حرکاتم و ذهنم هست.یعنی احساس میکنم هیچ تعلق خاطری به هیچ چیزی ندارم.خیلی حس جدید و قشنگیه.احساس میکنم روی یه تشک بادی روی آب دریا شناورم و به ناکجا آباد میرم.
خیلی از خودم خوشم میاد امروز.احساس این و دارم که یه کوه و میتونم از پا دربیارم.میتونم با باد مسابقه بدم و پا به پای ماهی ها شنا کنم.
سبک شدم.روی سجاده سبزم خودمو مچاله میکنم و به خدا
براساس یک مطالعه ملی بهداشت روان در ایالات متحده ، زنان به احتمال زیاد دو برابر مردان دچار افسردگی هستند. یکی از دلایل افزایش افسردگی آنها این است که زنان تمایل دارند عصبانیت و انتقاد خود را نسبت به دیگران به خود نسبت داده و خود را سرزنش کنند. . در سنین پایین به آنها آموزش داده می شود که از حق خودشان حرف نزنند. به عنوان مثال ، دختران از ابراز خشم نسبت به پسران بی میل هستند. در حالی که آنها احساسات خود را با اشک بیان می کنند ، اما تمایل دارند احس
براساس یک مطالعه ملی بهداشت روان در ایالات متحده ، زنان به احتمال زیاد دو برابر مردان دچار افسردگی هستند. یکی از دلایل افزایش افسردگی آنها این است که زنان تمایل دارند عصبانیت و انتقاد خود را نسبت به دیگران به خود نسبت داده و خود را سرزنش کنند. . در سنین پایین به آنها آموزش داده می شود که از حق خودشان حرف نزنند. به عنوان مثال ، دختران از ابراز خشم نسبت به پسران بی میل هستند. در حالی که آنها احساسات خود را با اشک بیان می کنند ، اما تمایل دارند احس
براساس یک مطالعه ملی بهداشت روان در ایالات متحده ، زنان به احتمال زیاد دو برابر مردان دچار افسردگی هستند. یکی از دلایل افزایش افسردگی آنها این است که زنان تمایل دارند عصبانیت و انتقاد خود را نسبت به دیگران به خود نسبت داده و خود را سرزنش کنند. . در سنین پایین به آنها آموزش داده می شود که از حق خودشان حرف نزنند. به عنوان مثال ، دختران از ابراز خشم نسبت به پسران بی میل هستند. در حالی که آنها احساسات خود را با اشک بیان می کنند ، اما تمایل دارند احس
گاهی اوقات احساس خستگی حتی پس از یک خواب خوب شبانه میتواند روز کسالتباری را برای فرد در پی داشته باشد.
به گزارش : کمبود خواب در تمامی مواقع علت اصلی احساس خستگی نیست و از وجود بیماریهای نهفته و فاکتورهای دیگر ناشی پماد مدیکال هانی میشود.
ادامه مطلب
برون فکنی یا تجربه خروج از بدن، تجربهای با احساس جدا شدن روح از بدن فیزیکی است که به آن برون فکنی اثیری (Astral Projection) نیز گفته میشود. در واقع نوعی حالت خاص بین خواب و بیداریست که ۱۰ درصد مردم چنین حالتی را تجربه و البته درصد کمی به اختیار خود این کار را کردهاند.
برون فکنی مانند این است که بخواهید دوچرخه سواری یاد بگیرید. اوایل هرچه برای دوچرخه سواری تلاش می کنید تعادل خود را از دست می دهید و می افتید و بارها و بارها شکست میخورید و ممکن اس
نقد فیلم رد خون
رد خون مانند پهلوان پنبه است. چیزی جز #خون در چنته ندارد اما ادعای بزرگی دارد. اثر هنری در قلمرو احساس تعریف میشود و باید تجربه عاطفی تحویل مخاطب بدهد. اما داستان #ماجرای_نیمروز دو، به گونهای پیش میرود که
ادامه مطلب
به جای اینکه احساسات تهدیدتان کند ، ممکن است دیدن آنها به عنوان واکنش های طبیعی مفید در موقعیت های زندگی فرض کرد و به سادگی با آنها کنار آمد. هرچند ممکن است زندگی با آنها دشوار باشد ، آنها دوستان شما هستند ، نه دشمن. احساسات حاوی انرژی است که احساس سرزندگی می بخشد و می تواند ما را به عمل سوق دهد. با این حال ، باید آنها را به کانالهای سازنده هدایت کرد نه مخرب. برای آزاد کردن انرژی احساسات ، لازم است که این احساس را تصدیق کرده و آن را پذیرفت. در مرح
به جای اینکه احساسات تهدیدتان کند ، ممکن است دیدن آنها به عنوان واکنش های طبیعی مفید در موقعیت های زندگی فرض کرد و به سادگی با آنها کنار آمد. هرچند ممکن است زندگی با آنها دشوار باشد ، آنها دوستان شما هستند ، نه دشمن. احساسات حاوی انرژی است که احساس سرزندگی می بخشد و می تواند ما را به عمل سوق دهد. با این حال ، باید آنها را به کانالهای سازنده هدایت کرد نه مخرب. برای آزاد کردن انرژی احساسات ، لازم است که این احساس را تصدیق کرده و آن را پذیرفت. در مرح
من بودم و کلی اعتماد به نفس. آدمی بودم که با هزار بدبختی تکه های خرد شده ی وجودمو دستم گرفته بودم و چسبونده بودمشون به هم. فکر میکردم دیگه همه ی رخوت و بی انگیزگی و سستی برای همیشه تموم شده. چشم انداز فوق العاده ای واسه زندگیم داشتم، فکر میکردم دیگه از این به بعد تنها احساسی که نسبت به خودم تجربه میکنم افتخاره. یهو همه چی داغون شد. له شد زیر پای تصمیم های اشتباه خودم، جوگیری های بی مورد خودم و به تعویق انداختن کارهام از سر شادی پیش از پیروزی یا ش
اندیشه های شما فرکانس شما را مشخص می سازد. و احساسات شما بلافاصله به شما می گوید که در چه فرکانسی قرار دارید. وقتی احساس بدی دارید، در فرکانسی قرار دارید که چیزهای بد را به خود را به سوی خود می کشانید. وقتی احساس خوشایندی دارید، به شکلی قدرتمندانه چیزهای بهتری را به سوی خود جذب می کنید.#مایکل لوسیر
همه ما درباره وب سایت هایی که بازدید می کنیم، تقریبا بلافاصله شکل می گیریم. برخی از آنها آموزنده و چشمگیر هستند به این معنی که ما چند بار در هفته به ما نشان می دهد و دیگران ما را با تجربه منفی تجربه می کنند یا هیچ تجربه ای ندارند و ما هرگز دوباره بازگشت نمی کنیم. اما آنچه که بسیاری از صاحبان کسب و کار از خود میپرسند این است که چه چیزی یک وب سایت خوب (یا عالی) را از یکی بد می کند؟ حقیقت را می گویم، همه افراد نظرات و طرز تفکر دارند و هرگز به طور کامل
منطق: نه ، به هیچ وجه ....
احساس:صبر کن منطق ، یه فرصت بهش بده
منطق: آزموده را آزمودن خطاست؟؟؟
احساس: تو کی آزمودی که ما ندیدیم... لا اقل سوال کن ازش...
منطق : چو دانی و پرسی سوالت خطاست...
احساس: تو هم حالا شروع کردی به ضرب المثل ردیف کردن...لا اقل صبر کن...
منطق : چیزی که عیان هست چه حاجت به بیان است...
احساس : می دونم حرفت درسته...کلا خیلی جاها منو نجات دادی...تو هرچی باشی از تجربه درس می گیری ... ولی باز هم ازت خواهش می کنم صبر کن ببینیم چی می شه...
م
همهی ما می دانیم که ماساژ برای کاهش درد و تنش عضلانی ایجاد و ابداع شده
است. اما شاید بنا به دلایل مختلفی نظیر تغییر مرکز ارائه ماساژ یا نوع
ماساژ، درخواست ماساژ شدید، درخواست ماساژ فیزیکی و ورزشی و یا بنابه هر
دلیل دیگری، احساس میکنید درد شما را آزار میدهد. در این مقاله قصد داریم
دلیل احساس درد بعد از ماساژ را مورد بررسی قرار دهیم. با میسرست بمانید…
ادامه مطلب
دانلود آهنگ ندیم ملکه احساس
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * ملکه احساس * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , ندیم باشید.
دانلود آهنگ ندیم به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Nadim called Malakeye Ehsas With online playback , text and the best quality in mediac
متن ترانه ندیم به نام ملکه احساس
کم کم قلبم ببین میزنه چه تند تندپیشم باشو حالو هوامو عوض کنعادت دادی من دیوونه رو بهچشای نازو مهربونت خیلی میخوامتبا دل من راه بیا
رون تی بک بنیانگذار شناخت درمانیست.اساس و پایه شناخت درمانی بر مفهوم افکارناسازگارانه و نگرشها و فرضهای اشتباه بنا شده است که به این افکار و نگرشهای اشتباه خطای شناختی میگویند. در واقع کار یک شناخت درمانگر به مراجع خود این است که به او کمک کند افکار اشتباه و خطاهای شناختی خودش نسبت به پدیده های بیرونی را بازبینی و اصلاح نماید.
همه ما الگوهای ذهنی ثابتی داریم که در هسته فکری ما نقش بسته است. با هر اتفاق بیرونی این الگوهای ذهنی با پیامهایی ک
13 جولای 2019 ( شنبه )ماه در نشان کماندار به مسیر خود ادامه میدهد و باور کنید این انرژی خیلی کمک کننده هست تا به ذهن خود سبکی و آرامش هدیه کنید ، چون نزدیکی مارس و مرکوری در روزهای گذشته احتمالا اتفاقاتی ایجاد کرده که یا در حال مغزخوری شخصی از خودخوری درونی هستید یا این احساس مغزخوری را از دیگران تجربه کردید. چون تحت تاثیر مارس ارتباطات جنگی و تهاجمی و بدون فکر شده بود و حالا خوشبختانه مرکوری از مارس در حال فاصله گرفتن است و با پیشروی ماه در کماند
تنهایی عصرهای مختلف چه قدر متفاوتند با هم؟ انسان معاصر واقعا تنها ترین انسان تاریخ بشریته؟ انسان های پیش از ما کمتر تنهایی چشیدن؟ صرف داشتن صفا و صمیمیت از بین برندهی تنهاییه؟ من کنار صمیمی ترین دوستانم هم، کنار اون ها که با هم ندار شده ایم هم، تنهایی رو احساس میکنم. من در حال حرف زدن با کسی که درکم میکنه هم تنهایی رو احساس میکنم. من در بودن انسان ها هم تنهایی رو حس میکنم. چه بودنی، چه حضوری توانایی داره این احساس رو در هم بشکنه...؟ هیچ
موفقیت احساس خوبی داره. اینکه به قولایی که به خودت می دی عمل کنی احساس خوبی داره... و می دونید چی بیشتر از همه باعث می شه احساس خوبی داشته باشم؟ اینکه من دیشب مطمئن بودم که دیگه قرار نیست خورشیدو ببینم ولی تونستم. همین دلیل خیلی خوبی نیست برای خوشحال بودن؟
دانلود اهنگ صوتی احساس جدید نانسی
دانلود اهنگ احساس جدید نانسی mp3
دانلود اهنگ احساس جدید نانسی با لینک مستقیم
متن آهنگ احساس جدید نانسی عجرم
دانلود اهنگ نانسی انا مابدی الی کلام
دانلود آهنگ ehsas jdid از نانسی
اغنیة نانسی احساس جدید
دانلود اهنگ انا مودی الی کلام نانسی
امروز احساس تنگی نفس داشتم. کارهای مختلف و متعددی انجام دادم تا این تنگی نفس را برطرف کنم. در مسیر درمان فهمیدم که من به دلیل استرس و اضطراب و سرد شدن بدنم هست که این اتفاق برایم رخ داده. من به قوانین جهان اعتماد کردم و شروع کردم به در صلح قرار گرفتن با خودم و با خانواده ام. این تجربه من است. به قوانین جهان اعتماد کنید. با خودتان و دیگران به صلح برسید. با اعتقادات پدران و مادران و خانواده و جامعه به صلح برسید. با اعتقاداتی که با آن بزرگ شده اید و ب
آیا هیچگاه میتوان همدلی کرد؟ آیا ما میتوانیم همدلی و همدردی کنیم، وقتی خودمان مبتلا نیستیم؟
فرض کنید یک نفر که شما نمیشناسیدش مبتلا به بیماریای سخت، مثلا سرطانی سخت و پیچیده یا دیابتی شدید، شده باشد. آیا میتوانید با او همدردی کنید؟ البته شاید بپرسید که منظور من از همدردی و همدلی چیست؟ منظورم نوعی از همدلی و همدردی است که طرف مقابل احساس کند که ما احساسات او را همانگونه که هست میفهمیم و درد و رنجش، امیدواری و ناامیدیش، ترسها
احتمالا یک روزی که دیر نیست و دور میفهمی زندگی ارزشش را داشته. ارزش همه ی بالا و پایین و ضجه زدن ها و به زوووور به چیزی رسیدن ها و از دست دادن ها را.
گفتم از دست دادن. از دست دادنی در این عالَم نیست جز اینکه در ازایش چیزی ارزشمندتر به غنیمت برداری؛ که تجربه این غنی ترینِ غنایم خلقت، آنقدر در دفتر دنیا به کارت خواهد آمد که روزی به تمام بیم و اضطرابش نگاه کنی و لبخندی نثار تمام آنچه پشت سر گذاشته ای بکنی از سرِ رضایت و شاید هم شوق.
دخترم، جانِ دلمِ،
تصمیم دارم قید همه رو بزنم خسته شدم از بس نقش بازی کردم، من آدم بیش از اندازه بیاحساسیم و حال ندارم دیگه ادای آدمای با احساس رو دربیارم. هی تو خودم احساس بر بیانگیزم و هی ..
فعلا فقط با ح مدارا میکنم نمیدونم چرا ولی خب فعلا و قید همهی احساسها رو می.زنم و برای خودم دیوار امنی میچینم و خودم رو توش حبس میکنم.
انزوا و تنهایی.
تنها مدلی که ترجیح میدم. خستهام از زخمهایی که برای داشتن عشق به جونم نشسته. دیگه توانش رو ندارم.
براساس یک مطالعه ملی بهداشت روان در ایالات متحده ، زنان به احتمال زیاد دو برابر مردان دچار افسردگی هستند. یکی از دلایل افزایش افسردگی آنها این است که زنان تمایل دارند عصبانیت و انتقاد خود را نسبت به دیگران به خود نسبت داده و خود را سرزنش کنند. . در سنین پایین به آنها آموزش داده می شود که از حق خودشان حرف نزنند. به عنوان مثال ، دختران از ابراز خشم نسبت به پسران بی میل هستند. در حالی که آنها احساسات خود را با اشک بیان می کنند ، اما تمایل دارند احس
این شعر رو خیلی قبل تر ها خونده بودم خیلی خیلی قبل تر ولی نمیفهمیدمش، این چند روز که رفتم و گشتم و پا گذاشتم به تمام خیابونای باهم بودنمون، فهمیدم مولانا چی میگفت، حبس حبس حبس... چه کلمه به جایی چه کلمه عمیقی چه کلمه درستی... دقیقا تو کافه ملانژ بود که شروع شد و کشیده شد به خیابونا به عفیف اباد و بعد... به جاهایی که نرفتیم به بازار وکیل به قصرالدشت به ارگ حتی به این خونه جدید... انگار نمیتونم از حسش بنویسم، حبس، احساس سنگینی یه شی روی قفسه سینه ت، ا
نرمال و طبیعی بودن حس خیلی خوبی ه! شاید آنرمال بودن، جزو دستهی آخر طیف بودن، جزو خواص بودن حس هیجان و متفاوت بودن داشته باشه، اما آرامش نداره! بعد حدوداً ۶ سال احساس آرامش رو تجربه میکنم. احساس آرامشی که از "نبود مشکل" نیست؛ بلکه از توانایی حفظ آرامش و ایمان و لازم دانستن حفظ سلامتیِ روانی و جسمی ه. احساسی ه که از بهبودی روانی حاصل شده.
بعضی وقتها میشینم و به این فکر میکنم که زندگی قراره در ادامه چه مشکلی برام پیش بیاره؟ به گزینههای مختلفی
شادی، بزرگترین آرزوی هر فرد است. شاید فکر کنید که شادی بهسادگی به دست نمیآید، اما در واقع این ماییم که گاهی با افکارمان آن را از خود دور میکنیم.
آرمان: باورهای رایجی در میان ما وجود دارد که موجب میشود مدام احساس ناراحتی کنیم، اگر بدانیم که این باورها اشتباهاند و زاویه دیدمان را تغییر دهیم، زندگی شادتری را تجربه خواهیم کرد. در ادامه باورهای اشتباهی را که شادی را از زندگی شما دور میکند، با هم مرور میکنیم.
شادی من وابسته به دیگران ا
آن موقع ها که دانشجوی کارشناسی بودم فکر میکردم که دانشجوهای کارشناسی و بالاخص دکتری خیلی چیز بلد هستند و میفهمند.
الان که خودم تجربه میکنم میفهمم که دانشجوی دکتری بیچاره خودش بهتر از هر کسی میداند که چه قدر چیز نمیفهمد!
میفهمد که چه قدر دنیای علم وسیع است و دانش ما اندک
بدجوری احساس چیز کم بلد بودن میکنم.
همیشه توی زندگی من اتفاقاتی رخ میده که اون رو به دو بخش قبل و بعد از همون اتفاق تقسیم میکنه. نکتهٔ مهمی که میخوام روش تاکید کنم این هست که این اتفاق ممکنه خیلی زود فراموش یا کمرنگ بشه و صرفا برای چند روز این تغییرِ قبل و بعدی رو احساس کنم. آخرین بار وقتی بود که بهخاطر حساسیت دارویی نزدیک بود بمیرم، شاید حتی اگر به دادم نمیرسیدن هم نمیمردم ولی دوست دارم اینجوری فکر کنم، که نزدیک بود بمیرم؛ چون تاحالا به این شدت برای نفس کشیدن تقلا نکر
علت سرد بودن انگشتان دست
در فصل زمستان به واسطه کاهش دما برخی از اندام های بدن هرچه سریعتر گرمای خود را از دست می دهند، که در صدر این فهرست انگشتان دست قرار دارند. انگشتان دست
اگر بدون پوشش مناسب در معرض سرما قرار بگیرند بسیار حساس می شوند. هرچه مدت زمان این مواجهه بیشتر باشد احتمال احساس درد، بی حسی، و حتی سرمازدگی نیز
افزایش می یابد.
احساس سرما در انگشتان دست در فصل زمستان شرایطی عادی است و بیشتر مردم انتظار آن را دارند. آنچه عادی نیست س
در زبان ارتباط بدون خشونت (زبان زرافه، زبان زندگی، nvc، با کلیدواژه مارشال روزنبرگ میتوانید جستجو کنید) شناخت احساسات و نیاز پشت هر احساس شاه کلید ارتباطات است، اول احساس خودت، بعد دیگران.
حالا این که این زبان به جان بنشیند و به کار گرفته شود که بگذریم ولی در همان مرحله تشخیص احساس هم صدی نود همه میلنگیم :-| یعنی در کل سی تا احساس نام میبریم که فرقشان هم شفاف نیست حتی برای خودمان. برایم جالب است که کتابهای کودکان راهنمای خوبی هستند برا
بسم الله الرحمن الرحیم
احساس در بند بودن احساس خفقان احساس اسارت و بردگی دارم.
همه فکر میکنند چقدر خوشبختم بس که نقش بازی کردم بس که صورتمو با سیلی سرخ نگه داشتم
وقتی کفرم درمیاد که خیرسرش آدم معتقد و مومنی هست این چه ایمانی هست که همش خودخواهی همش فقط خود همش لجبازی همش زورگویی؟
خسته شدم ازین همه تنهایی
شونه ای میخوام برای باریدن
همدمی میخوام برای دلم
خدایا از کجا بدونم نظرت چیه؟
از کجا بدونم سازش و تحمل رو میپسندی یا جدایی و تمام....
تو را ار
اندام خیالی: مغز ممکن است احساس ها را اشتباه درک کند. اندام خیالی حالتی است که فرد در اندام از دست رفتهی بدنش، درد احساس میکند. پژوهشگران بر این باورند که بخشی از قشر مخ که اطلاعات اندام از دست رفته را پردازش میکرده، اکنون از بخشهای دیگر بدن اطلاعاتی دریافت و این پیامها را به عنوان پیام اندام از دست رفته تلقی میکند.با این حساب فکر کنم بتونیم درد از دست دادن آدمای عزیزمون رو توجیه کنیم. اونا میرن و یه بخشی از وجود ما رو با خودشون می
یکی از احساس هایی که در همه ی انسان های سالم وجود دارد احساس تعلق و وابستگی است.انسان موجودی اجتماعی است.معنای اجتماعی بودن این است که زندگی او به بودن با دیگران وابسته است.انسان نمی تواند تنها زندگی کند.ممکن است انسان هایی در اطراف شما باشند که تنها زندگی می کنند اما در واقع تنها نیستند.چون دست کم غذایی که می خورند به دست دیگران تولید می شود و یا لباسی را که می پوشند دیگران تهیه می کنند.جدایی از انسان های دیگر و تنها ماندن بیش از حد روان ادمی
تجربه های جدید و ترس کمتر پرنده
بیرون آوردن پرنده از قفس و گردش موجب می شود پرنده نسبت به محیط های نا آشنا در کنار افراد آشنا ترس کمتری داشته باشد. حتی روی دست گرفتن طوطی و بردن او به محل های نزدیک می تواند ترس او را بهبود ببخشد. حتی اگر پرنده از محل زندگی (قفس) خود بیرون نمی آید نیز این کار لازم می باشد. پرنده شما از محیط های جدید لذت می برد، و تجارب پیشرفته ای بدست می آورد و هنگامی که به محل زندگی خود برمیگردد احساس امنیتش نسبت به اطراف بهبود می
به عنوان شنونده داستان های طولانی و مفصل در طول دوران کودکی ات، فرزندم، نخست باید بدانی که افسانه چیست!
ما مردمان ناملایمتی های زیادی را در زندگی تجربه می کنیم. در لابه لای تمام این لحظات منحوس دلگرمی ای لازم است برای تجدید قوا و تجربه خوشحالی ولو برای لحظه ای. در چنین زمان هایی ما به افسانه ها پناه می بریم. داستان هایی که واقعی نیستند اما با واقعی بودن تنها یک سر سوزن فاصله دارند. اتفاقاتی که برما گذشته اند و کاملا حقیقی هستند اما ما حدوثشان
طی استقبال بینظیر شما از عکسهایم، تصمیم گرفتم تا به پاس احساس خوبی که از عکسهای تاریکم به من دادید بخشی دیگر از عکسها را با شما به اشتراک بگذارم.
این عکس شبیه عکسیست که قبلا دیدهاید، با این تفاوت که به جای درخت، روی رودخانه فوکس کردهام.
در این عکس دختری روی تاب درختی در حال تاب خوردن است و احساس رضایت و آزادی در تمام حرکاتش پیداست. البته فقط من دیدم و میدانم که چه شکلی بود!
پ.ن1: بخش اول عکسها ---> [اولین تجربهی عکاسی آنالوگ (1)]
بعد از مدت ها تقریباً آروم بودن امروز به شدت عصبی شدم، خیلی زیاد..انگار که هیچ کنترلی رو خودم نداشتم..ترسیدم، از برگشتن علائمم و افسردگیم. هر چند در لحظه واکنش شدید و نامناسبی دادم ولی تونستم کم کم احساسم رو مدیریت کنم. باید هر احساسی که بهم دست میده رو شناسایی و نامگذاری کنم، بعد دلیلش رو پیدا کنم و سعی کنم واکنش مناسبی نسبت بهش نشون بدم.
احساسی که امروز تجربه کردم خشم و پرخاش شدید بود به علت ناامید شدنم و خوب نخوابیدن..برای چند لحظه هم بود احس
در این تمرین ساده، که با چشمان باز انجامش خواهید داد، لذت بودن در زمان حال، و توجه به لحظه را احساس خواهید کرد و در افکارتان غرق نخواهید بود. به شرطی که تمرین را به درستی و با دقت انجام دهید
تایمر گوشی را روشن کنید، حالا یک نفس عمیق بکشید و به دستورالعمل دقت کنید:
*** پنج سوال ساده را باید دائما بپرسید و جوابش را نه با فکر کردن بلکه با احساس کردن پیدا کنید، یعنی باید به جواب سوالات لحظه به لحظه آگاه شوید:
1-چه می بینیم؟ 2-چه بویی می آید؟ 3-چه چیزی م
هرروزیه مشغله یاچالش جدید منو بخود مشغول می کنه وهردل مشغولی که دردنیایی از احساس غوطه وراست رنگ تک تک موهای منو سفید وسفیدترمی کنه .
هرروز که می گذرد نشان از کوتاهی فرصت های زندگی است . درخیابان وکوچه وبازار دنیایی جدید درپیش رو هست که ما هم گوشه ای از ان هستیم دنیایی متعلق به نسلی جوان ترازما . وهمتراز های ما هرکدام به نوعی سردرگریبان خود وزندگی با هزاردل مشغولی این ور وان ور می روند وبادیدن هم سن خود گویی همزبانی دردنیایی نااشنایی جوان ه
ریچارد کارسون معتقد است که شادمانی حالتی از ذهن است نه رشته ای از حوادث، احساس آرامش بخش که می توانید همیشه تجربه اش کنید و با آن زندگی کنید و نه چیزی که برای یافتنش نیاز به جستجو داشته باشید، شادمانی در خارج از وجود شما نیست شادمانی یک احساس است.مایکل ارگایل معتقد است که شادی عبارت است از بودن در حال خوش حالی و سرور یا دیگر هیجانات مثبت یا عبارت است از راضی بودن از زندگی خود.شادمانی عبارت است از قضاوت و داوری انسان درباره ی چگونگی گذراندن زن
خیلی زوده برای گفتن قصه هامون،(با فرض اینکه بعدی باشه که قصه هامون و تعریف کنیم)، اما دلم میخواد خاطره ستاره هایی که توی این تاریکی پیدا میشن و خیلی زود خاموش میشن ثبت بشه.
.
از وقتی تهران اومدم و. نسبت بهم احساس مسئولیت میکنه. توی این پنج سال، بیش از ده بار ندیدمش اما همیشه از دور مراقبه. از تجربه های وجودیم نمیتونم براش حرف بزنم و فکر میکردم کم کم تا مهاجرتش ارتباطمون کمرنگتر میشه. اما شگفت زده م کرد. وقتی توی اضطراب داشتم دست و پا میزدم انگار
منزجر میشوم، از همه چیز.چندروزیست که احساس انزجار از پیرامونم دوباره برگشته...منزجر میشوم از کلاس درس و خیابان و مردم و افراد ناآشنایی که در بیرون میبینم.منزجر از جهل و جرم و جهان و جریان زمان.منزجر از...همه چیز.احساس تنفری عمیق و میل به تخلیه خشونت های درونی.احساس حزن انگیز از هذیان های حزینم.احساس مجبوری به جبری بی جبران.احساس انزجار در آمیخته با زجر.منزجر از همه چیز...
پ.ن: مثلا قراره بلاگ انیمه باشه :/
دنیای این روزهای زندگی ام، دنیای عجیبی ست پر از کش مکش های بیهوده ،پر کابوس های بی معنا و پر از تنهایی . خبری از آرامش نیست.
خودم را دلداری می دهم و می گویم هر لحظه از زندگی یک تجربه است . تلخ و شیرینی این تجربه ها به نتیجه آنها بستگی دارد و بعد از آن یک نفس عمیق می کشم و دوباره به خودم می گویم عشق هم یک تجربه است . تجربه عاشقی جز بزرگتربن تجربه های زندگی هر انسان ست . تجربه ای که در نهایت زیبایی می تواند یکی از تلخ ترین حادثه ها باشد . باز هم ی
امروز صبح فردی رو ملاقات کردم که سمت اجرایی داشت
قانون رو به درستیِ کامل اجرا کرده بود با یک خلافکار
دقیقا طبق مقررات با متخلف برخورد کرده بود
(ضمنا آسون ترین و سهل ترین مجازات رو هم در نظر گرفته بود، با متخلف نهایتا قرار بود برخوردی کتبی بشه اون هم شاید!)
اما
احساس گناه می کرد!
چرا باید کسی که قانون رو شکسته راست راست بگرده و با افتخار تعریف کنه
و
اونی که حکم رو اجرا می کنه احساس گناه کنه؟
اجازه بدیم هر کسی هر غلطی می خواد بکنه!
عزت نفس را میتوان احساس
ارزشمندی دربارهی زندگی شخصی، اجتماعی و شغلیمان تعریف کنیم. اگر در دوران کودکی
از سوی خانواده، دوستان یا محیط مدرسه مورد عشق و احترام قرار گرفته باشیم، عزت
نفس سالمی در ما شکل میگیرد.
کمال مطلوب این است که ما همهی
این شرایط را در دوران کودکی تجربه کنیم و عزت نفس ما تقویت شود. اگر در خانواده
احساس کنیم که قدر و منزلت ما را میدانند، به ما مهر میورزند، همسالان ما را در
جمع خود میپذیرند و قبول میکنند و در محیط
علل انواع دل درد نوزاد و راههای درمان خانگی آن
به عنوان مادر، می دانید وقتی کودک به طور پیوسته گریه می کند، چقدر این مساله نگران کننده است. و بدترین احساس، درماندگی است و زمانی اتفاق می افتد که نمی دانید چگونه دردی را که احساس می کند تسکین دهید و یا اینکه چرا در وهله اول گریه می کند. در بسیاری از موارد، دلیل ممکن است دل درد باشد . درد معده، مشکل رایج در کودکان است.
سیستم های گوارشی آن ها هنوز به غذای جامد / مایع عادت ندارد بنابراین ممکن است اغلب
مامان می گفت خیلی تحت تاثیر بقیه ای! نبودم اونقدر... ولی بعدش رسیدم به جایی که شدم. خیلی!
حالا می فهمم یعنی چی تحت تاثیر بقیه بودن یا نبودن.
اینکه تغییر فکرت از دلت باشه، نه از بیرون. :)
احساس refine شدگی(!) دارم! واضح شدنِ یه بعدِ به ظاهر معلوم.
با تمام وجود فهمیدنِ اونچه نمی خوام، که بله. از تجربه ی سخت میاد.
اوه خدا، همین چند ساعت پیش بود که از زنگ زدنش شوق و دلتنگی و شادی دلمو پر کرده بود و واقعا از این همه توجه به دختری که دچار اندوه تابستانی شده بود خوشحال بودم...
من نباید زود رنج باشم..این خیلی موضوع احمقانه ایه..نه من خیلی دختر احمقیم که به خاطر همچنین چیزی ناراحت شدم..واقعا همینطوره
ولی خب..میدونی میتونست بهم بگه، می گفتم نه، ولی میتونست بگه
و حالا اونا توی یه عکس سه نفره میدرخشن..در حالی که من نیستم..ما دیگه ما نیستیم..شدیم آن ها و من
خیلی وقته ا
توی آینه به خودم نگاه میکنم. گونههایم سرخ شده و حرارتش را احساس میکنم. کم پیش میآید صورتم سرخ شود. باید خیلی استرس داشته باشم، یا خیلی خجالت بکشم، یا خیلی خوشحال شوم. کلا باید حجم احساساتم خیلی زیاد باشد تا صورتم رنگ عوض کند. حالا چه؟ خیلی خوشحالم. پمپاژ خون از قلب به گونههایم را احساس میکنم، و از طرفی چند ساعت کوهنوردی در باران و هوای سرد هم بیتاثیر نیست. نمیتوانم تشخیص دهم سرخی صورتم از تب است یا از شادی. ولی میتوانم مطمین باش
من اینجا را فراموش کرده بودم. خانه ی امن خودم را، که قرار بود بدون ترس و بدون خود سانسوری فقط بنویسم. تنبلی یا بی حوصلگی اینجا را از یادم برده بود. دیروز که پست جدید وبلاگ ماهی را می خواندم، تجربه ی شخصی خودم را به یاد آوردم که مدت ها قبل در دفترچه ام یادداشت کرده بودم. در واقع ماهی دوباره اینجا را به یادم آورد و تصمیم گرفتم به قول او وبلاگم را زنده کنم.
(در هنگام نوشتن این چند خط، هی با خودم کلنجار می روم که چقدر نوشتن برایم سخت است.)
مدت ها قب
درباره این سایت